وظیفهی تاریخی
زنان و مردان ایرانزمین،
سرانجام در روند فروریزی نظم جهانی پاسدارسلطهگری، انفجار نیروهای نهفتهی ملّی در پیرامون امپراتوری روسیه، که با جعلی تاریخی نام «اتحاد جمهوریهای شوروی سوسیالیستی» یافته بود، به درون آن نیز کشیده شد.
در پی شکست کودتای واپسگرایانهی خوشهچینانانقلاببلشویکی، که درصدد بودند این امپراتوری گسسته را همچون «زندان ملتها» پایدار نگه دارند، قانونمندیهای زندگی اجتماعی بشر کارساز افتاد و جمهوریهای قلمرو آن یکی پس از دیگری پای از حلقهی شوم «اتحاد» ساختگی بیرون نهادند و استقلال خود را اعلام داشتند.
خوشبختانه، بخشهایی که طی یک قرن و نیم گذشته در پی زدوبندهای قدرتهای جهانخوار با جنگهای خانمانسوز و پیمانهای شوم از پهنهی ایرانزمین بریده شده بودند نیز به موج رهایی از زیر سلطهی بیگانه پیوسته و خواستار استقلال ملّی گردیدهاند.
برابر واپسین گزارشهای رسیده، در آن سرزمینهای فراسوی ارس، که در گذشتهای نهچندان دور نام «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» به خود داده است، نیز مردم بپاخاسته پیروز گردیده و پارلمان و دولت را، با همهی دستنشاندگی، ناگزیر از تن در دادن به استقلال کردهاند.
بیشک، هر دولت آگاه در تهران با هر بینش آرمانی و سیاسی که داشته باشد نسبت به بخشهای جداشدهازایرانبزرگ با وظیفهای تاریخی روبهروست و باید با همهی توان به انجام آن بپردازد.
از این رو، به زمامداران کنونی کشور، بهرغم بریدگی از مردم و درماندگی در کارها، هشدار داده میشود که سیاست خارجی خود را از این همه سردرگمی، تردید، و سستی بهدرآورند و، با بهرهگیری از فرصت گرانبهای کنونی، در راستای رسیدن به خواستهای ملّی ایرانیان گام بردارند.
شناخت رسمی استقلال جمهوری آذربایجان، که خوشبختانه عنوان «شوروی سوسیالیستی» را از دنبالهی نام خود برداشته است، و نیز پشتیبانی از مردم آن برای زندگی آزاد ضرورتی است تاریخی.
بهیقین، این پایان راه نیست و، دیر یا زود، خیزش سلطهستیزانهی مردم جداماندهازماممیهن در فراسوی ارس هر گونه توطئه را در هم خواهد شکست و به بازیافتن «روزگار وصل» و در هم ریختن مرزهای قراردادی و پیوند با دیگر ایرانیان روی خواهد آورد.
هزاران درود به زنان و مردان بیداردل آن سامان، که سمندروار از زیر خاکستر ستم و سرکوب سربرداشته و در راستای رهایی از سلطهی بیگانه و رسیدن به آزادی ملّی قرار گرفتهاند.
دبیرخانهی حزب ملت ایران